کد مطلب:88649 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:588

عوامل خطا و لغزش











عوامل لغزش و گناه مختلف است، كه به چند عامل آن اشاره می كنیم:

1- جهل- جهل به چه كنم یا چگونه كنم و یا به تعبیر دیگر جهل به اصل قانون كه چه كنیم و جهل به نحوه ی اجرای آن كه چگونه كنیم، موجب خطا و گمراهی است، هر فرد و جامعه ای برای این كه بتواند كاری صحیح انجام دهد، اول نیاز به آگاهی به قانون و سپس به نحوه اجراء آن دارد، هر كدام نباشد، انسان دچار لغزش می گردد و از آن جهت كه پرهیزگاران در مسیر زندگی خود به سوی هدف عالی خود، عالم و آگاه هستند «علماء حلماء» پس از این جهت به خطا نمی افتند.

2- حجابهای نفسانی كه همان رذائل اخلاقی هستند، هر یك راهی به سوی خطا در برابر انسان می گشایند، هواپرستی، تكبر، لجاجت، حسادت هر یك مانعی برای تعقل صحیح است اگر حجابها دریده شود، چهره حقائق آشكار می گردد، من اگر خطا می كنم چشم حقیقت بین ندارم، من حجاب افكنده ام: (لهم قلوب لا یفقهون بها و لهم اعین لا یبصرون بها و لهم آذان لا یسمعون بها)[1].

مولی علی (ع) می فرمایند: «اقرب الاراء من النهی ابعدها من الهوی» نزدیكترین نظریه ها به عقل (و صواب) دورترین آنها از هوای نفسانی است[2].

در جای دیگر می فرماید: «خیر الاراء ابعدها عن الهوی و اقربها من السداد»

[صفحه 347]

بهترین آراء دورترین آنها از هوای نفسانی و نزدیكترین آنها به حق است كه راه باطل را مسدود می كند[3].

كسی كه تكبر به او اجازه نمی دهد، به سخن حق دیگری گوش كند، یا حسادت او نمی گذارد حرف حق دیگری را تصدیق كند، چنین كسی راهی به سر منزل صواب ندارد.

كسی كه پرده و حجاب لجاجت روی قلب او را پوشانده، اگر رای و راه صحیحی هم به او ارائه شود، به آن توجه نمی كند، اگر خود نیز به فكر صحیحی دست یافت، لجاجت او اجازه نمی دهد در مرحله عمل بر طبق آن رفتار كند، چنان كه دیدیم بسیاری از مشركین و گمراهان با این كه می دانستند، سخنان پیامبر حق است باز به او نگرویدند، چرا كه لجاجت آنها با پیامبر، اجازه نمی داد، لشكریان عمر سعد و امویان به خاطر لجاجت با امیرالمومنین خون فرزندش حسین بن علی (ع) را با این كه بسیاری از آنها می دانستند، امام است و سخنانش بر حق است، بر زمین ریختند.

این است كه مولی علی (ع) می فرماید: «اللجاجه تسل الرای»، لجاجت، رای صواب و صحیح را از بیخ و بن همچون درختی پربار برمی كند و نابود می كند»[4].

لجاجت همچون رهزنی بر راه سخن صواب نشسته و آن را می رباید.

3- تصمیم در حال غضب- از اموری كه موجب خطا و اشتباه می شود و خود حجابی از حجابهای درونی است، تصمیم گیری در موقع غضب است، در آن حالت انسان در حال متعادل روحی نبوده و قوای ادراكی او بطور صحیح كار نمی كند، و چه بسا قوای تحریكی او نیز كاری كند كه جز پشیمانی سودی ندارد، انسان باید چنان خود را بسازد كه اگر فكر صحیحی و نظر مصابی داشت در حال غضب تحت تاثیر

[صفحه 348]

نفس اماره قرار نگیرد امام حسن (ع) می فرمایند[5] «لا یعرف الرای الا عند الغضب» (فكر و نظر صحیح شناخته نمی شود مگر در حالت غضب) اگر ثابت قدم بود آن رای سلیم است اگر بر حق پا نگذاشت آن نظری صواب است كه به خطا منجر نمی شود.

4- عدم تامل در تصمیم گیری- این نیز از عوامل لغزش است، در روایتی از مولی علی (ع) آمده: «الرای مع الاناه و بئس الظهیر الرای الفطیر» (رای و فكر صحیح با تامل و دقت است و فكر و نظر بدون تامل و تصمیم گیری با سرعت، بد پشتیبانی برای انسان است)[6].

5- استبداد رای و عدم مشورت در امور- استبداد رای عامل دیگری برای لغزش انسان و به خطا رفتن اوست و چه بسا ریشه آن نیز در هواپرستی باشد و انگیزه های هواپرستانه آن را ایجاب كند.

مستبد كسی است كه می خواهد كاری را به تنهائی انجام دهد خواه انگیزه او تمایلات نفسانی باشد و خواه غیر آن و مسلم است كه چنین شخصی خطایش بیشتر از كسی است كه در مقام مشاورت برآمده و از عقل دیگران استفاده كرده و از چراغ افكارشان نور می گیرد.

مولی می فرمایند: «المستبد متهور فی الخطاء و الغلط» (فرد مستبدی كه به نظر خود متكی است و نسبت به خطا و اشتباه بی باك و گستاخ است).[7].

در جای دیگر می فرمایند: «خاطر بنفسه من استغنی برایه»: (نفس خود را به مخاطره انداخت كسی كه با رای خود از آراء دیگران بی نیاز شد)[8].

[صفحه 349]

امام صادق (ع) نیز می فرمایند: «المستبد برایه موقوف علی مداحض الزلل» (فردی كه فقط به فكر خود اتكاء می كند، بر لغزشگاه های خطا ایستاده است)[9] و هر آن باید منتظر سقوط خود باشد فرد مستبدی كه فقط رای و فكر خود را می پسندد و بر آن تكیه می كند، از نظر مكتب اسلام هم نظر خودش صواب نیست و هم در مقام مشورت، از مشورت با او نهی شده است، امام صادق (ع) می فرمایند با مستبد خود رای مشورت مكن (لا تشر علی المستبد برایه)[10].

مولی علی (ع) نیز می فرمایند: رای انسان منفرد و تك رو و انسانی كه فقط به رای و نظر خود خوشنود است در واقع رای و نظر باارزشی نیست. (لا رای لمن انفرد برایه)[11]، (لیس لمعجب رای)[12] زیرا فكر و نظری ارزش دارد كه هدایت كننده انسان به راه راست و دور كننده انسان از پرتگاه باشد. در مكتب مولی علی (ع) چنین فردی، یك جاهل است: (ما اعجب برایه الا جاهل)[13] خود بینی نكند به رای خود مگر جاهل، و آدم جاهل قابل مشورت نیست، عالم همیشه به دنبال زیاد كردن علم و علم آموزی است، گرچه از فرد حقیر و كوچكی باشد، او به دنبال سخن بزرگ است، گر چه از كودك صادر شود، پس او خود رای نیست، و چنین انسانی قابل مشورت است چون عالم است.

مولی فرمود: لا تصغرن عندك الرای الخطیر اذا اتاك به الرجل الحقیر» (رای بزرگ را نزد خود كوچك مشمار هنگامی كه مرد حقیری آن را به تو رساند)[14].

مولی در جای دیگر می فرمایند: من استبد برایه هلك و من شاور الرجال

[صفحه 350]

شاركها فی عقولها» (كسی كه مستبد و خود رای شد، هلاك می شود و كسی كه با بزرگان مشورت كرد در عقلهایشان شریك شده است)[15] و شریك از شریك دیگر استفاده می كند و طبیعی است كه اگر چند عقل به هم ضمیمه شوند كمتر به خطا می افتد، تا یك عقل منفرد.

از رسول گرامی سوال شد: «ما الحزم» (دور اندیشی و آینده نگری و استواری در امور چیست) فرمودند «مشاوره ذوی الرای و اتباعهم» (مشورت با صاحبان فكر و اندیشه و متابعت كردن از آنها)[16].

به قول مولی نظر و فكر بسیار است ولی نظری كه مصاب و رساننده به هدف و ثابت باشد، بسیار كم است، (الرای كثیر و الحزم قلیل)[17] ولی می توان با سفارش پیامبر اكرم به این قلیل دست یافت، كسی كه در امور خود تن به مشورت دهد و آیات الهی را مد نظر گیرد: (و امرهم شوری بینهم)[18] (و شاورهم فی الامر)[19] به صلاح و سداد نزدیكتر است و حیران و پشیمان نخواهد شد.

مولی علی (ع) می فرمایند رسول الله (ص) مرا به سوی یمن فرستادند و سفارش كردند كه: «یا علی ما حار من استخار و لا ندم من استشار» (ای علی، كسی كه طلب خیر كرد حیران نمی شود و كسی كه مشورت كرد پشیمان نمی گردد)[20].

كسی كه با صاحبان عقل مشورت كرد از انوار عقول آنها نور گرفته است: (من

[صفحه 351]

شاور ذوی العقول استضاد بانوار العقول)[21].

هیچ پشتیبانی، همچون مشاورت نیست: (لا ظهیر كالمشاوره)[22].

ما از معصومین بالاتر نیستیم، آنها در كارها با دیگران مشورت می كردند، حتی امام هشتم (ع) در مورد پدر خود می فرمایند، عقلها به مستوای عقل او نبود ولی چه بسا می شد با غلام سیاهی از غلامان خود مشورت می كرد، وقتی به ایشان گفته می شد، آیا با مثل این مشورت می كنید؟ می فرمود «ان الله تبارك و تعالی ربما فتح علی لسانه...» (خداوند تبارك و تعالی چه بسا با زبان او مشكل و گره كار مرا باز كند)[23].


صفحه 347، 348، 349، 350، 351.








    1. سوره ی اعراف، آیه ی 179.
    2. غررالحكم.
    3. غررالحكم.
    4. بحار، جلد 71، صفحه 341.
    5. بحار، جلد 78، صفحه 113 میزان الحكمه، جلد 4، صفحه 36.
    6. بحار، جلد 78، صفحه 81 و میزان الحكمه، جلد 4، صفحه 36.
    7. غررالحكم.
    8. بحار، جلد 75، صفحه 98 و در صفحه 105 نیز از نهج البلاغه نقل كرده كه «قد خاطر» دارد (الاستشاره عین الهدایه و قد خاطر...) (حكمت 211) و نیز در جلد 77، صفحه 384 نیز آمده است.
    9. بحار، جلد 75، صفحه 105.
    10. بحار، جلد 75، صفحه 105.
    11. بحار، جلد 75، صفحه 105.
    12. غررالحكم.
    13. غررالحكم.
    14. غررالحكم.
    15. بحار، جلد 18، صفحه 382 (احادیث از اول بحث تا اینجا را نیز می توانید در، جلد 4 میزان الحكمه، صفحه 35 تا 40 در بحث رای بیابید).
    16. سفینه البحار، جلد 1، صفحه 718 در بحث «شور».
    17. غررالحكم میزان الحكمه، جلد 4، صفحه 40.
    18. سوره ی شوری، آیه ی 38.
    19. سوره ی آل عمران، آیه ی 159.
    20. بحار، جلد 75، صفحه 100.
    21. غررالحكم.
    22. نهج البلاغه حكمت 54.
    23. مكارم الاخلاق، صفحه 319 (این روایات را در، جلد 5 میزان الحكمه، صفحه 210 به بعد نیز می توانید بیابید (بحث شوری) مباحث زیادی راجع به مشورت است كه روایاتش را در آنجا آورده است رجوع كنید).